کد مطلب:315165 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:215

شفای دختر بچه ی فلج
2- شیخ محمد شاكر حائری گوید: پدرم كرامتی را برایم این گونه نقل نمود:

در تابستان وارد حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام شدم، دیدم مردی صحرانشین كودكی بر دست دارد و متوجه به طرف ضریح حضرت اباالفضل علیه السلام می باشد، فهمیدم كه آن طفل دختربچه فلج می باشد كه سر آنها در حركت است. هنگامی كه نزدیك به ضریح شد، این چنین با حضرت اباالفضل سخن می گفت با زبان ساده و محلی. من خودم را نزدیكش رساندم تا سخنش را گوش بدهم شنیدم می گفت: یا اباالفضل! این دختربچه را آوردم تا شفا بدهی و این گوسفند نذرت می باشد و اگر شفا دادی سپاس خدا و اگر نه این گوسفند مال شما.

بچه را انداخت نزدیكی ضریح و خود از حرم خارج شد و همین كه در میان صحن مطهر رسید، دختربچه از جا برخاست و می دوید پشت سر پدر خودش سپس آن مرد صحرانشین، خادمان حرم مطهر و مردم اظهار سرور و خوشحالی می نمودند و زن ها هلهله می كردند.



[ صفحه 384]